لیست وبلاگهای من

۱۱/۰۸/۱۳۸۹

* پٌست پنجم : رنگ موسیقی *

کسی که در درونش موسیقی ندارد و نواهای خوش و دلنشین او را تحت تاثیر قرار نمی دهد ، برای خیانت توطئه چینی غارت گری مناسب است و هیچ کس نباید به او اطمینان کند. (ویلیام شکسپیر)






   چطور می شه  کسی وجود داشته باشه که ...
   نه من به سختی باور می کنم ،وجودی  زنده
   ولی بدونه موسیقی ،بدونه ریتم، بدونه نوا و
   ترانه .اما وقتی به خاطراتم  رجوع  می کنم
   زمانی  رو که  احساس می کردم   موسیقی
  منو احاطه  کرده و انتظار داشتم که همه  به
  همین اندازه که من لذت می برم موسیقی رو
  بچشند.  یادم  میاد  که  در واقع  اینطور نبود
  حتی  کسانی  هم بودند  که  انگار  در  برابر
  هر  نوع  زیبایی ، نفوذ ناپذیر و به  عبارتی
  کاملا  بی استعداد  بودند. البته  می شه  گفت
  که ضریب  حسی آدمها با هم فرق  داره  اما
  این تفاوت نباید تا حدی  پیش  بره  که  انسان
  بودن  یک  فرد  رو  زیر سوال  ببره . حالا
  چه  این قضیه  رو با بد روزگار توجیه  کنیم
  و یا  یک ژن معیوب و غریب ،  نمی دونم !
  اما این قضاوت  رو می تونم بکنم که در تمام
  عمر،اکثر این گروه بی سمفونی و سرود و...
  لحظه ای را بدونه زشتی و بد جنسی  سپری
  نکرده اند و یک نوع سیاهی گریز ناپذیر در
  معاشرت  با اونها احساس میشد .لازمه  بگم
  که منظور من از این افراد اونهایی نیستند که
  خود  را  به  هر  دلیل  از موسیقی  دور  نگه
  داشته اند.بلکه کسانی که در سایه سارموسیقی
  نشستند و با حسادت و ناکامی به دوروبری ها
  سنگ پرتاب کردند.








  نور باران ترانه بود
  چشمم خیره شد
  به بی نهایت چشمانی که می خندید
  با صدای سکوت
  وتجسم ماه را
  روزنه به روزنه پخش می کرد
  «داشتم   فراموشت  می کردم
   اما باز
  دو باره دیدمت
  تو غم ها غوطه ور شدم
  چرا؟»
  کسی در گوشه گوشه قلبم ساز می زد
  و صدایی از سروده ها سپید تر
   گوشواره ماه را به  شٌره می گرفت
  از آن روز بود که تا به حال
  آفریدی مرا
  مدام
  و مدام لحظه لحظه از تو تکرار شدم
  من دوست تو بودم
  عاشقترین مصلوب روی زمین
  در ژانویه سال 2011
  «داشتی می رفتی از خیال من
  خزونی بود
  بهار من
  دیدم تورو خزونم جون گرفت...»








  پسندازها پاره میشود
  پول پارو میکند
  پشتش را از روی دست داغ می کند
  پسر می زاید پرنده را
  پلک می زند کرم در دندان سمت راستیش
  وزخم زیر انداز رگهایش می شود
  دایره زنگی رنگ می شود
  زنگ می زند
  وما دست در گوشهایمان جیغ می کشیم.








  امتداد شالگردنی را  ، که برگردن آویخته بود . بر حنجرهات حلقه کردی !  وپوچ ، به تنهایی خویش منسوب ماند.








آموزش داستان نویسی:




فصل پنجم ترتیب:


ترتیب بندی در داستان یک نوع ضرورت تفکیک ناپذیر و ناگزیر می باشد.  به طور معمول نویسنده از قبل وبه این لحاظ
چهار چوبی مشخص را برای اثر خود  انتخاب می کند.این ترتیب بندی ها در انواع : اپیزودی،فلش بک (بازگشت به عقب)
تقویمی ویاداشت روزانه است.






1.داستانی با ترتیب تقومی انتخاب کنید و سعی نمایید آنرا به صورت اپیزودی تغییر دهید.


2.داستانی بنویسید که شیوه فلش بک در آن اجرا شده باشد.








معرفی شخصیت :  آندره ژید


  در 23 نوامبر 1869 در پاریس متولد شد.
  نام کامل او آندره پاول گیوم ژید است
  خانواده او پروتستانی بودند.پدرش از پروتستانهای نرماندی که چند پشتش کاتلیک بودندو مادرش ازپروتستان جنوب فرانسه بود
  در 22 سالگی شروع به فعالیت ادبی کرد.
  دوستی او با استفان مالارمه باعث رویکرد او به مکتب نماد گرایی شد
  پس از مدتی از مکتب نماد گرایی برگشت و به تجزیه وتحلیل و تامل در زندگی درونی انسانها پرداخت.
  سفری به آفریقا داشت که باعث تغییرات زیادی در وی شد.
  با آغاز جنگ جهانی اول مدتی خاموشی گزید سپس چند رمان نوشت
  از دواج او با نوعی عشق عرفانی همراه بود
  با رمان سکه سازان شیوه تازه ای در رمان فرانسه بنیاد نهاد.
 مدتی عضو حذب کمونیست شد اما بعد از مدتی به دلیل برآورده نشدن انتظارات وتمایلات عدالت خواهانه اش از حذب کناره گرفت
  سال1947 جایزه نوبل ادبی را در یافت نمود.
  نوزده فوریه 1951 از دنیا رفت.
  *
  ابتد تصور می کردم برای خودم چیز می نویسم،ولی بعد فهمیدم عده خیلی معدودی هم هستند که معنی نوشته های مرا در می یابند.
  (آندره ژید)
  *گروهی به غلط شکست فرانسه را در جنگ اخیرتحت تاثیر افکار ژید و پل واری  در نسل حاضر میدانند.که البته چنین نیست.


  * مادر ژید خوی خشن محلی داشت واین مسئله روح آزاد ژید را سخت تحت فشار قرار داد او هیچگونه آزادی حتی در
    انتخاب و نوع  لباس پوشیدن به وی نمی داد.ژید این خاطرات را در کتاب (اگر دانه نمیرد)بیان میکند.
    طغیان نویسندهبر علیه تعصب رفتاری مادرش به شکلی بود که گروهی به اشتباه به او نسبت بی دینی وکفر داده بودند.
    در صورتی که نه تنها ژید را نمی توان بی دین دانست بلکه به طور حتم او بسیار علاقه مند به انجیل و مسیحیت بوده.
   
    *دو اثر (خاطره واشعار آندره ولتر)و(مسافرت اورین) محصول و شرح حال ناکامی در عشق ابتدای جوانی اوست
    این آثار به سبک سمبولیست ها وکاملا شاعرانه وتصویری است که بعد از این دو اثر وارد مرحله آثار تحلیلی گردید


    *در شیوه کار تحلیلی ابتدا راه موریس بارس را رفت وسپس ازنیچه پیروی کرد.که کتاب (مائده های زمینی) محصول آن است
    * ژید معتقد بود هر کس باید مطابق استعداد های ذاتی و امیالش برای خود قانون وآدابی بسازدو اینگونه به شخصیت حقیقی
    خود برسد.اما در کتاب درام  (شائول) انحراف خود را از این نظرو عقیده نشان می دهد.اما در کتاب (رزل) که پس از بازگشت
    از الجزایر وگذراندن دوره نقاهت طولانی نوشت مجددا شخصی را نشان می دهد که به قوائد اجتماعی پشت پا زده و معتقد
    است نباید از نشاط و شادمانی رو گردان بود ولی باید از آن رهایی یافت وگذشت.در کتاب (در تنگ) و(اودیپ) بحث کنترل
     احساسات روح را تاکید می کند.
   
    *او معتقد بود که اصل شخصیت را قوای در هم و بر هم تاریک و متضادی تشکیل داده است و در این نوع اندیشه نیز
    متآثر از داستایفسکی بود .که جرئت پیدا کرد توان و تجهیزات غیر معمول ما را عریان بنماید.چنانکه آثار(دخمه های واتیکان)
    (آهنگ عشق) ،(سکه سازان)،(شرح حال داستایفسکی) موئید این نظر است.


     *آثار
     یادداشتهای روزانه آندره ولتر(نماد گرایانه)
     شعرهای آندره ولتر
     رساله نرگس(نماد گرایانه)
     سفر اورین(نماد گرایانه)
     مائده های زمینی(تجزیه وتحلیل گرایانه)
     ضد اخلاق(تجزیه وتحلیل گرایانه)
     در تنگ(تجزیه وتحلیل گرایانه)
     دخمه های واتیکان(تجزیه وتحلیل گرایانه)
    اگر دانه نمیرد(بهد از جنگ جهانی اول-خاطرات کودکی خود)
    کوریدون(بعد جنگ جهانی اول)
    سکه سازان(تحت تاثیر داستایفسکی)
    بازگشت از کنگور(ضد استعماری)
    بازگشت از چاد(ضد استعماری)
    بازگشت از شوروی
    پرومته سست زنجیر
    سمفونی روحانی(تحت تاثیر داستایفسکی)*
   شرح حال داستایفسکی(موثر از داستایفسکی)

   *کتاب سمفونی روحانی به نام آهنگ روستایی وآهنگ عشق نیز ترجمه شده علت آن نیز معنی  دوگانه اسم  کتاب 
  بوده. که در  فرانسه آن را  به عنوانla symphonie pastorale  آورده اند .  «يِستٌرول» در زبان  فرانسه از
   واژه «پاستور»( یا به تلفظ فرانسوی پـَستٌر) گرفته شده وبه معنی پدر روحانی در آین  پروتستان است.که در آئین
   پروتستان از pasteur ودر آئین کاتولیکpretre استفاده میشود تا فرق این دو معلوم باشد. در وهله بعدی این واژه 
   به معنی چوپانی وشبانی ودر نهایت روستایی است. وریشه آن از کلمه pascere به معنی  چرا کردن است. زیرا
   درآئین مسیحیت ،هر روحانی،به پیروی از مسیح که چوپان بود وخود را گله دار و شبان ارواح بشری می دانست،
   مسئولیت هدایت را برعهده دارد،از این رو به شبانی ونهایتا روستایی نیز اطلاق می شود.